اینکه برخی رژیم‌های خودکامه‌ی حاکم در منطقه، به شیوه‌های مختلف و گاهاً وحشیانه از جمله جنگ رسانه‌ای و استفاده از داستان‌های ساختگی و گزارش‌های دروغین و اتهام‌های بی‌اساس و زندان‌های بی‌رحمانه، به تخریب چهره‌ی مخالفانشان بپردازند پدیده‌ای کاملاً طبیعی و نسبتاً عادی می‌باشد. ولی اینکه احزاب اپوزیسیون -که اقلیت و بازنده‌ی تمام انتخابات و همه‌پرسی‌ها بوده- با حمایت پس‌مانده‌های رژیم منحل و رسانه‌ها و پشتیبانی ارتش و نیروهای امنیتی، علیه حزب برنده در انتخابات و رئیس‌جمهور منتخب، اقدام به تخریب و سنگ‌اندازی کنند امری است کاملاً عجیب و غریب و شاید در نگاه اول نوعی بازی با آتش به شمار می‌آید. 

تازه آنچه ضریب تعجب و سرسام‌آوری هر بیننده‌ای را بالا می‌برد این است که آن حزب حاکم و برنده در انتخابات که مورد هجمه دستگاه‌های اپوزسیون قرار می‌گیرد حزبی است عریق و عمیق و دارای تاریخی هشتاد و پنج ساله، و از چنان نفوذ و تأثیری برخوردار است که در شهر‌ها و روستا‌ها و دانشگاه‌ها و مساجد و بازار... آن سرزمین عجایب، رتبه اول را داراست. 

وضعیت تافته جدا بافته‌ی فوق مربوط می‌شود به کشور مصر، سرزمین عجایب؛ البته مصر پس از انقلاب ۲۵ ژانویه‌. آنچه در جهان متمدن و دموکرات، مرسوم است عبارت است از: اینکه باید حزب برنده در انتخابات و رهبرانش بدون کوچک‌ترین تعلل و کارشکنی سکان و زمام قدرت را به دست گیرند، ولی ظاهراً شرایط در مصر پس از انقلاب، صبغه‌ای دیگر دارد. 

آنچه دوسال پیش در مصر اتفاق افتاد عبارت بود از برنده شدن جنبش اخوان المسلمین، جماعتی سیاسی و دینی با طول و عرض فراوان و با تاریخی درخشان و پاک، که همواره و در همه‌ی عرصه‌ها و صحنه‌ها، علی‌رغم مضایقات و محرومیت‌های رژیم‌های حاکم، مشارکت داشته و از این جهت برای مردم کاملاً شناخته شده است و اکنون هم پس از انقلاب ۲۵ژوئیه، به دلیل برخورداری از شناخت و اعتمادی که در جامعه دارد در انتخابات‌های برگزار شده –ریاست‌جمهوری، پارلمان و شوری- برنده شده است، روندی که در تحلیل بی‌غرض و مرض آن تنها می‌توان به یک نتیجه ساده دست یافت که عبارت است از اینکه چنین حزب و جماعتی باخدمات و برنامه‌هایش توانسته اعتماد مردم این سامان را جلب نماید و اگر مردم مصر جماعت اخوان المسلمین را انسان‌های خدمت‌گزار و سالم تشخیص نمی‌دادند و برنامه‌های انتخاباتی آنان را برای خود و کشورشان مفید و منطقی تشخیص نمی‌دادند هرگز سرنوشت کشور را برای چهار سال متوالی و طی چندین انتخابات برگزار شده و در فاصله‌های زمانی گوناگون به آنان واگذار نمی‌کردند. 

ولی علی‌رغم اعتراف جهانی و بین المللی به سالم بودن انتخابات و نتایج آن و تأیید آن از سوی مقام‌های رسمی و شورای نظامی، باز کسانی و احزابی در مصر پدیدار شدند که تغییرات به‌وجود آمده و به قدرت رسیدن حزب و جماعتی نام آشنا برای همه را بر نمی‌تافتند؛ چرا که پدیدار شدن وضعیت جدید و پشت کردن به وضعیت زمان ژنرال مبارک! به نفع و کامشان نبود، گمان می‌کردند که زمامداران اسلامی منتخب، منافعشان و منافع اربابانشان -درخارج- را به خطر خواهند انداخت. همین ذهنیت باعث شد بیشتر جریانات و احزاب سکولار و لیبرال و مسیحی و همچنین برخی از اسلام‌گرایان تشنه کرسی و قدرت، که انتخابات را باخته بودند ضمن عدم اعتراف به ریاست‌جمهوری محمد مرسی، با تمام توان در جهت تخریب چهره‌ی –ملی و دینی– این جماعت و سیاه‌نمایی خدمات و پیشرفت‌های رئیس‌جمهور منتخب متحد شوند، با ترسیم نقشه‌ی راهی کاملاً خارجی و اصل! هدفشان را ناکام گذاشتن حکومت نوپای محمد مرسی و در ‌‌نهایت فروپاشی آن تعریف کردند و همچنین مقرر شد برای رسیدن به این هدف مشروع! -اسقاط حکومت اخوانی در مصر- از هر وسیله و شخصی حتی پس مانده‌ها و عقبه‌های فاسد و مفسد رژیم مبارک! و حتی نیروهای مسلح، استفاده شود و هیچ خط قرمز و مقدسی را در این عرصه به رسمیت نشناسند. 

صحنه‌ای کاملاً متفاوت با مصر دو سال پیش و همچنین متفاوت با وضعیت کشورهای امیر نشین عرب؛ چرا که در آن کشور‌ها، پس از آنکه حزبی برنده‌ی انتخابات –ببخشید انتصابات- شد، بلافاصله رسانه‌ها، روزنامه‌ها و احزاب بازنده، به شیوه‌ای کاملاً متظاهرانه و ریاکارانه با وضعیت و تغییرات جدید تعامل می‌کنند‌‌ همان کاری که شٌعرا در رژیم‌های عربی قدیمی می‌کردند... 

ولی آنچه در مصرِ جدید اتفاق می‌افتد از این قاعده کاملاً مستثنا است؛ نه اینکه از تظاهر و ریاکاری احزاب و رسانه‌های بازنده، خبری نیست بلکه طوفانی از هجمه‌ی اعلامی و تبلیغاتی علیه حزب برنده و رئیس‌جمهور منتخب از طرف احزاب و اشخاص بازنده و در رسانه‌های محلی و جهانی در شکلی بسیار گسترده و بی‌سابقه وزیدن گرفته است، این در شرایطی است که کسی از مخالفان از شرایط جدید نگران پیگیری قضایی و سیسی نیست؛ چرا که اولاً رئیس‌جمهور منتخب محمد مرسی، به اعتراف همه، شخصی کاملاً متعهد، دموکرات و آزای‌خواه است و آزادی همه جانبه برای همه بویژه مخالفان یکی از شعارهای تبلیغاتی او بوده است ثانیاً نظر به اینکه علی‌رغم انقلاب، در قوه‌ی قضائیه و نیروهای امنیتی، هیچگونه تحولی به‌وجود نیامده و بیش از ۹۸درصد پرسنل آن از منسوبین و منصوبین ژنرال مبارک می‌باشند، تازه بخش اعظم مخالفان محمدمرسی را قضاة و ژنرال‌های ارتشی تشکیل می‌دهند بنابراین توسل اخوان به عنوان برنده انتخابات به تعقیب قضایی و امنیتی بی‌فایده می‌باشد ثالثاً حتی هم پیمانان سنتی -دینی- و سیاسی اخوان المسلمین از جمله حزب نور و حزب ابوالفتوح و صوفیه و... نیز از همکاری و همراهی و اعتراف عملی به نتایج انتخابات امتناع کرده‌اند. بنابراین برنده شدن جنبش اخوان به نوعی انزوای همه جانبه‌ی آن را به‌دنبال داشته است! 

آنچه باید هر انسان منصف و بی‌طرفی بپرسد این است که چرا این همه جفا و سیاه‌نمایی علیه اخوان المسلمین و احزاب اسلامی و رئیس‌جمهور منتخب؟ 

چرا تا چندی پیش دستگاه‌های تبلیغاتی وابسته به سکولیبرالی‌های منطقه، دمکراسی را به عنوان صنمی مقدس، برجسته می‌کرده و به جهانیان می‌گفتند که تنها اسلام‌گرایان با این صنم و خدای ما مشکل دارند؟ ولی اکنون که انتخابات را باخته‌اند به‌جای مشروعیت انتخاباتی از مشروعیت سیسی سخن می‌گویند؟ 

چرا اسلام‌گرایان باید در انتخابات شرکت کنند ولی حق پیروز شدن را ندارند؟ 

چرا در شرایط عادی همه احزاب لیبرال و سکولار و ناسیونالیست منادی دمکراسی و آزادی‌اند ولی اگر نتیجه دمکراسی به نفعشان نبود رنگ و لباس دیگری به تن می‌کنند؟! چرا تاکنون در چندین کشور عربی و اسلامی که جنبشی اسلامی پیروز انتخابات شده ارتش وارد صحنه شده و کودتایی صورت گرفته است؟! چرا این همه بی‌مهری به دمکراسی، این بت بزرگ غرب؟! 

چرا کشورهای غربی و اروپایی عبور از دمکراسی در کشورهای خود را خط قرمز دانسته ولی در کشورهای مستعمره و تحت سلطه‌اشان از کودتاگران حمایت می‌کنند؟! 

آیا دکترین و طراحان سیاست‌های خارجی غرب از این نمی‌ترسند که پس از حمایت‌های آشکار آنان از کودتا، دیگر دمکراسی و انتخابات، آن رنگ عوام فریبانه‌اش را ببازد؟! 

چرا این احزاب مدعی ملیت و مدنیت بیش از یک قرن است که سیاست‌های یک بام و چند هوای غرب را در منطقه پیاده می‌کنند و باعث عقب‌ماندگی فراوانی برای مردم این سامان شده‌اند؟ 

چرا این احزاب و اشخاص تنها خود را میهن دوست و اصلاح‌گر می‌پندارند؟ 

چرا هنوز هم نگرش ظالمانه فرعونِ مصر، در کشورهای منطقه وجود دارد آنگاه که فرعون (به اطرافیان و مشاوران خود) گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را (برای نجات خود از دست من) به فریاد خواند. من از این می‌ترسم که آیین شما را تغییر دهد، یا اینکه در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد؟ چرا نوادگان فرعونِ مصر به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان را برنمی‌تابند؟ 

آیا تنها نگرانی دلسوزانه‌یشان این است که نباید «دین مقدس» را با «سیاست خبیث» درهم آویخت؟ آیا اینان نگران آینده آیین و مسجد و قبله مسلمانانند؟ اینان چرا دایه‌ی مهربان‌تر از مادر شده‌اند؟ از کدام آیین این مردم می‌ترسند که توسط اسلام‌گرا‌ها آسیب ببیند؟ آیا نگران این هستند که اسلام‌گرایان آیین جدیدی! اختراع کنند که با آیین دینداران حامی آنان -صوفیان و قبطیان- هم‌خوانی نداشته باشد؟ شاید نگرانند اخوانی‌ها دین را -آنگونه که حسن البنا تعریف نموده- برای مردم ارایه کنند که در آن بر استقلال همه جانبه‌ی کشور تأکید و از دنباله روی غربی‌ها نهی شده است. 

آیا تاکنون اسلام‌گرایان پیرو موسی باعث گسترش فساد و بی‌بندوباری در کشور بوده‌اند یا فرعونیان؟ 

نواده‌های فرعون تاکنون کدام پروژه اصلاحی ارایه نموده‌اند که اسلام‌گرایان پیرو موسی آن را برنتابند؟ و... 

آیا هر انسانی که از انسانیت کوچک‌ترین بو را برده باشد این تبعیض جهانی و این یک بام و چند هوا را احساس نمی‌کند؟ 

مگر اعضا و هواداران اخوان المسلمین و سایر جنبش‌های اسلامی چگونه انسان‌هایی هستند که همه -حتی دعوتگران نامی چون عمرو خالد- از آنان روی برمی‌تابند؟! مگر این جماعت پیروز در انتخابات، در گذشته، چه جنایت‌ها در حق مردم مرتکب شده که اینگونه بی‌رحمانه با آنان رفتار می‌شود؟! مگر در اساس‌نامه این جماعت چه موادی وجود دارد که مستحق این همه نامهربانی‌ها باشند؟! چرا تاکنون مردم مصر و بسیاری از کشورهای منطقه این موجودات غیر زمینی آنگونه که در رسانه‌های مصری تبلیغ می‌شود را نشناخته‌اند؟ چرا در سال ۲۰۰۶میلادی مردم مسلمان و تحت اشغال فلسطین به این شیاطین ناشناخته آنگونه که در شبکه‌های تلویزیونی وابسته به قبطی‌ها آمده رأی داده‌اند؟! چرا بیست سال پیش در الجزایر هم این مجموعه با رأی ۸۲درصدی مردم، انتخابات را بردند؟! و هزاران چرا و چرای دیگر که جوابی جز ظلم و ستم به جنبش‌های اسلامی، بی‌احترامی به عقل و شعور و رأی مردم، پیاده نمودن برنامه‌های اربابان خارجی و یا داخلی خارجی‌زده‌یشان، داشتن کینه و عقده نسبت به اسلام و مسلمانان و ترس از برملاشدن خیانت‌ها و جنایت‌هایشان در حق مردم و کشور در طول زمان حکم‌رانیشان و... نخواهد داشت! 

استاد محمد اسعد التمیمی رسانه‌های مُزدور و مُزَوّر را که کارشان فقط مبارزه با اسلام و مسلمانان و اخلاق بوده و مجری برنامه‌های شیطانی غرب در منطقه‌اند را «رسانه‌های فاحشه» می‌نامد و درباره‌ی تبلیغات مسموم آن‌ها علیه جنبش‌های اسلامی چنین می‌نویسد: هر انسانی که از عقل سالم، فهم درست و فرهنگ پیشرفته‌ای برخوردار بوده و به کرامت و شخصیت خود و مردمش اندک باوری داشته باشد و ذره‌ای غیرت و گرایش نسبت به دینش داشته باشد از دیدن برنامه‌های شبکه‌های تلویزیونی «فاحشه» درباره‌ی اسلام‌گرایان خجالت کشیده و بیش از چند دقیقه نمی‌تواند به دیدن آن برنامه‌ها بپردازد. استاد تمیمی به روان‌شناسی تهیه‌کنندگان اینگونه برنامه‌ها پرداخته و می‌گوید: تهیه‌کنندگان اینگونه برنامه‌ها کسانی هستند که از مریضی لاعلاج «اسهال فکری و انحطاط اخلاقی» رنج می‌برند! اینان چون اندک شخصیت و انسانیتی ندارند شخصیت و شعور انسان‌ها را به بازی می‌گیرند (فاقد الشیء لایعطیه) اینان دشمنان راستین این مردم و تاریخ و تمدن آن به شمار می‌آیند... 

وقاحت و فاحشه‌پیشگی مدیران و حامیان این گونه کانال‌های ماهواره‌ای تا آن حد رسیده که بر مردم به‌ویژه زنان شریف فلسطین و سوریه می‌تازند! آیا مدیران فاحشه این شبکه‌ها نمی‌دانند چه انسان‌های بزرگی در دامن زنان این دو کشور عزیز، بزرگ پرورده شده‌اند؟ آیا این مزدوران شش دانگ نمی‌دانند یا خود را به نادانی زده‌اند که چه تعداد مجاهد و شهید و دعوتگر و علما در آغوش این زنان پاک‌دامن بزرگ شده و اکنون تاوان مزدوری‌های امثال آنان را می‌پردازند؟ مگر عزالدین قسام و احمد یاسین و رنتیسی و شقاقی و... از چه مدرسه‌ای جز دامن پاک این زنان شیردل و پاک سر برون آورده‌اند؟ 

تمیمی همچنین درباره‌ی وضعیت اخلاقی مدیران و بیشتر کارکنان این شبکه‌ها می‌گوید: آنان بازرگانان جهانی زن هستند و از آنجا که بیشتر این کارکنان و تهیه‌کنندگان در مراکز فساد و کاباره‌ها بزرگ شده‌اند با ابجدیاتی همچون پاکدامنی، عفت و اخلاق و شخصیت و ملیت آشنایی چندانی ندارند! در میان پرسنل، کادر اداری و کار‌شناسان این شبکه‌ها جاسوس و مزدور فراوان وجود دارد همان‌طور که در میان این مجموعه، شخصیت‌های تأثیرگزاری وجود دارند که دست نشانده قبطی‌ها به شمار می‌آیند و فقط کارشان عیبجویی از اسلام‌گرایان به‌ویژه اخوان می‌باشد، اینان آشکارا فضایل اخلاقی را مسخره می‌کنند. 

این مجموعه منفور و مطرود، چشم دیدن ملت‌های آزادی‌خواه و مبارز را ندارند بلکه عینک‌هایی به چشمان نابینایشان زده‌اند که فقط مردمانی را می‌بینند که از قماش و جنس خودشان باشند و لاغیر، بنابراین جهت بدنام کردن ملت‌های آزاده، به هر دروغ و حقه‌ای دست می‌زنند و از آنجا که مردم فلسطین و سوریه در صف اول مقاومت و آزادگی قرار دارند پس یکی از مأموریت‌هایشان -که از بالا بدان مأمور گشته‌اند- عبارت است از ادعای بی‌اساس دخالت و حضور فلسطینی‌های غزه و آوارگان سوریه‌ای، در میدان‌های رابعه و نهضت، به‌منظور حمایت از رئیس محمد مرسی، گزارش‌هایی که عاری از صحت می‌باشد تازه اسناد و مدارک فاش شده توسط حماس حاکی از این است که سفارت فلسطین در قاهره که وابسته به محمود عباس می‌باشد طرفداران جنبش فتح را وادار می‌کرد که در تظاهرات میدان تحریر که علیه محمد مرسی رئیس‌جمهور منتخب بوده مشارکت داشته باشند!! 

دروغ، تزویر و قلب حقایق، ویژگی بارز این شبکه‌های فاحشه به شمار می‌آید، از دروغ‌های شاخ‌داری که از شبکه‌ی CBC وابسته به بازرگان و میلیاردر مشهور مسیحی «ساویروس» پخش می‌شد این بود که بیشتر تظاهرکنندگان در میدان رابعه عدویه و میدان‌های دیگر مصر، ساکنان غزه و آوارگان سوری هستند!! نه مصری! سبحان الله از این دروغ و افترای بزرگ، آیا مدیران و گویندگان این برنامه‌های سراپا فاحشه نمی‌دانند که آمار انسانی کل استان غزه به مرز یک میلیون‌ونیم نمی‌رسد؟ آن‌هم با احتساب مردم پیر و خردسال و مریض؟ آیا این مجموعه از خدا بی‌خبر نمی‌دانند که تنها راه خروجی غزه گلوگاه رفح بوده و آن‌هم توسط حامیان مصری اسراییل به شدت کنترل می‌شود؟ آیا این مزدوران چند ملیتی نمی‌دانند که آوارگان سوری در مصر به ده‌هزار نفر هم نمی‌رسند؟ و بالأخره آیا این خفاشان شب پرست اطلاع ندارند که تظاهرکنندگان در میدان‌های رابعه و نهضت قاهره –سوای میدان‌های دیگر مصرـ از مرز ۱۰میلیون نفر هم فرا‌تر رفته؟! 

تمیمی درباره‌ی فلسفه وجودی اینگونه کانال‌های تلویزیونی می‌نویسد: انگیزه‌ی اولیه‌ی احداث و راه‌اندازی «شبکه‌های فاحشه» چیزی جز تروج بداخلاقی، بی‌بند و باری در جوامع مسلمان و تاختن بر مکارم اخلاقی و مسخره کردن اسلام و مسلمانان و احکام اسلامی نیست. 

یکی دیگر از آرمان‌های پلید این مجموعه که در لجن فساد و فحشا غرق شده‌اند عبارت است از شعار «آزاد سازی مصر از اسلام و مسلمانان» و ادعای اینکه مصر از قدیم و ندیم سکولار و لیبرال بوده نه چیز دیگر و باید اینگونه باقی بماند. 

از آنجا که شبکه‌های یاد شده دارای اهداف مشترک -مبارزه با اسلام و اخلاق در قالب حمله بر جنبش‌های اسلامی و اخوان- و مدیریت مشترک صهیونیست‌ها و قبطی‌ها و عقبه‌های مبارک هستند، معمولاً، به صورت هماهنگ و یک صدا به پوشش جریان و حوادث جاری می‌پردازند، برای مثال پوشش تظاهرات‌های میدان تحریر، به عنوان یک وظیفه‌ی ملی، ثابت و مشترک همه آن شبکه‌ها به شمار آمده ولی پوشش تظاهرات مخالفان کودتای نظامی در میدان‌های رابعه و نهضت و رمسیس و... ممنوع بوده، و نباید به تصویر کشیده شود مگر در قالب نقد و تزویر. تاکنون پخش چندین کانال مهواره‌ای از جمله الحوار، احرار۲۵، تنها به جرم پوشش تحصن طرفداران مُرسی در میدان‌های رابعه عدویه و نهضت، بر مسیر نایل سات ممنوع شده است!! 

به منظور پوشش تظاهرات‌های موسوم به «تفویض» که مریدان پاپ قبطی، لباس شخصی‌های ارتش و عقبه‌های رژیم سابق آن را تدارک دیده بودند تا اختیار کشتن تحصن‌کنندگان طرفدار مرسی را به ژنرالسیسی خائن واگذارند، کلیه شبکه‌های فاحشه، با قطع برنامه‌های عادی خود صرفاً به پوشش آن می‌پرداختند!! 

برخورد گزینشی و تبعیض‌آمیز و کینه‌ای کانال‌ها و روزنامه‌های فاحشه با حوادث و رویداد‌ها به گونه‌ای است که خبر مربوط به خاک و خون کشیده شدن ۲۰۰نفر از طرفداران محمد مرسی، را هرگز پخش نمی‌کنند مگر در قالب متهم کردن احزاب و رهبران اسلام‌گرا به ریختن خون مردم و طرفداران محمد مرسی!! گویی این متحصنان و این شهدا مربوط به قاره و کشوری دیگر غیر از مصر می‌باشند!! 

تخریب و تبلیغات دروغین رسانه‌های فاحشه را می‌توان معلول دو علت دانست. 

عامل نخست عبارت است از ارتباط بیشتر این رسانه‌ها و مدیران آن، با رژیم سابق مصر به‌ویژه بخش اطلاعاتی و امنیتی آن. 

دارندگان این رسانه‌ها به منظور ابراز وفاداری خالصانه خود به رژیم سابق، از روز اول ریاست‌جمهوری آقای مرسی، سنگ‌اندازی و تخریب و «ناکام جلوه دادن رئیس مرسی» را در دستور کار خود قرار داده و در راستای انجام این مأموریت! از هیچ اقدامی فروگذار نکردند تا شاید بتوانند زمینه بازگشت رژیم مبارک را فراهم نمایند! 

و از آنجا که ۹۸درصد رسانه‌های مصر و منطقه -به نوعی- در اختیار این مجموعه‌ی خودکامه و مزدور قرار داشت؛ پس باتمام وجود در جهت واژگونی نظام نوپایی اسلامی و تخریب کشور، آستین‌ها را بالا زده و حرکت کردند؛ چرا که در صورت به بار نشستن انقلاب ۲۵ژوئیه و تداوم ریاست‌جمهوری محمدمرسی، منافع خود و اربابانشان به خطر افتاده و بزودی باید بابت خیانت و وابستگی به خارج جواب پس بدهند. 

عامل دوم عبارت بود از ثروت‌های هنگفتی که از خارج -به‌ویژه سرزمین وحی!! - جهت سرنگونی دولت اسلامی نه اخوانی به این شبکه‌های تلویزیونی و گردانندگانشان تزریق می‌شد. 

کشورهایی همچون عربستان و امارات و کویت و... که به شدت از اخوان المسلمین که در کشور‌هایشان پرطرفدار است هراس دارند و از سویی دیگر نیز از، از دست دادن هم پیمان استراتژیک سابق خود «حسنی مبارک» را تاکنون باور نکرده‌اند، با تزریق بخشی از دلارهای دریافتی از حجاج مسلمان! و سرمایه‌ی ملی، نفت، به شبکه‌های تلویزیونی مزبور، باعث تضعیف هر چه بیشتر جبهه‌ی اسلام و اخوان و تقویت جبهه وابسته به غرب سکولار و لیبرال در مصر شده‌اند!! 

کشورهای خودکامه عربی، با این کار، تعداد کثیری «کانال‌های تلوزیونی و روزنامه‌های دلاری» راه انداختند تا از این طریق بتوانند چند سالی دیگر بهار عربی را -که به شدت علائمش پیداست- به تأخیر اندازند. 

وجود دو عامل فوق (روزنامه‌نگاران و مدیران تلوزیونی وابسته به رژیم سابق و تحریک و تقویت مالی آن رسانه‌ها از طرف برخی کشورهای منطقه) همزمان بود با عدم فرمان‌برداری نیروهای امنیتی و پلیس، از شخص رئیس‌جمهور، وضعیت به گونه‌ای بود که در شرایط حساس، نیروهای امنیتی بجای حفظ امنیت، به ناامنی دست می‌زدند و به جای محافظت از تظاهرکنندگان، بر آنان حمله‌ور می‌شدند، به جای نگهبانی از مبانی و ساختمان‌های دولتی و دفا‌تر مرکزی حزب عدالت و آزادی، آن مراکز و مبانی را با لباسِ شخصی، آتش می‌زدند تا اینگونه وانمود کنند که رئیس‌جمهور قادر به اداره کشور نیست!! 

در مافیای رسانه‌ای مصر، خط قرمزی وجود نداشت، دروغ گفتن، تزویر و قلب حقایق، به هنجاری برای روزنامه‌نگاری حرف‌های و رسانه داری موفق، تبدیل شده بود! 

برای کسی که پی‌گیر شبکه‌های فاحشه -از جمله العربیه و سکای نیوز و التحریر- باشد، نیک متوجه خواهد شد که دروغ و حقه‌بازی، چاشنی فعالیت‌های این‌گونه رسانه‌ها می‌باشد. 

در رسانه‌های مذکور، دروغ‌های شاخ‌داری همچون فروختن اهرام و کانال سوییس توسط رئیس‌جمهور، عرضه می‌گردد که حتی برای انسان‌های کودن مانند خود و اربابانشان نیز غیرقابل قبول می‌باشد! 

از دروغ‌های شاخ‌دار و ویژه‌ای که خریدارانی –همچون خائن الحرمین– داشت عبارت بود از حضور ۳۰میلیون نفر، در تظاهرات ۳۰یونیو، که تنها دستاویز ژنرال خائنسیسی و همکارانش برای کودتا علیه مجلس شورا، قانون اساسی و رئیس‌جمهور منتخب بود، آماری که بعد‌ها کلیه کار‌شناسان از جمله سایت جهانیBBC و گوگل اعلام کردند که ZOOM آن حداقل به ۳۰برابر رسیده است ولی ژنرال فتاح سفاح! جهت تحویل این آمار دروغین به اربابانش در آمریکا و اسراییل، شخصی از تبار مدیران آن کانال‌های یاد شده (خالد یوسف) را مأمور کرد تا از فراز آسمان به فیلم‌برداری از تظاهرکنندگان میدان تحریر بپردازد، نامبرده که استاد دروغ و بزرگ‌نمایی بود، دوربین خود را طوری تنظیم کرده بود که یک نفر را حداقل سی نفر نشان دهد!! 

ناگفته بر همه پیداست که در ۸۰سال گذشته، جماعت اخوان همواره آماج هجمه‌های وحشیانه و تعقیب‌های عبدالناصر‌ها و مبارک‌ها بوده است به گونه‌ای که استاد محمد قطب آن ستم‌ها و وحشی‌گری‌ها در خصوص اخوان المسلمین مصر را مشابه و شاید شدید‌تر از دوران و عصر تفتیش عقاید دانسته ولی همانگونه که استاد یاسر زعاتره می‌گوید هجمه‌های بی‌رحمانه رسانه‌ای و امنیتی اخیر، نه تنها در تاریخ اخوان، بلکه در تاریخ بشر، بی‌سابقه بوده است! 

البته باید اعتراف کرد که بدخواهان مصر و بهار عربی، تاحدودی در اجرای توطئه‌یشان موفق شدند؛ چرا که همین مافیای رسانه‌ای فاحشه باعث شد که حزب عدالت و آزادی و شخص محمد مرسی نتوانند به طور شایسته، نهاد‌ها و مراکز دولتی را از ویروس‌های رژیم سابق پاک کرده، در نتیجه موفق به عملی کردن وعده‌های انتخاباتی نشدند امری که رنجش خاطر و در ‌‌نهایت دلسردی بخشی از جوانان انقلابی را که از پشت پرده‌ها، اطلاعی نداشتند، به‌دنبال داشت. 

از طرفی هم دروغ پراکنی‌های مافیای رسانه‌ای آنقدر وسیع و گسترده و حرفه‌ای بود که توده‌هایی از مردم را تحت تأثیر قرار داده بود. 

البته از سویی دیگر اگر به حضور مداوم و بیست و چهار ساعته و میلیونی طرفداران محمد مرسی، در میادین مختلف مصر بنگریم در خواهیم یافت که جماعتی اصیل و مردمی چون اخوان، که از ذخیره تربیتی، فرهنگی و اخلاقی درازی برخوردار است، با این توطئه‌ها و هجمه‌ها نخواهد لرزید بلکه پویا‌تر خواهد شد (و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال)؛ چرا که تربیت یافتگان این مدرسه عظیم که زندان را هم به کانون پرورش و تربیت تبدیل می‌کنند از کوه استوار‌تر و مستحکمتراند. 

از آنجا که در فرهنگ غنی و اسلامی جماعت اخوان المسلمین از دروغ، تزویر و افترا خبری نیست بنابراین علی‌رغم در اختیار داشتن کانال‌ها و تریبون‌های ماهواره‌ای و روزنامه، تاکنون نسبت به رسانه‌های دروغ و فاحشه حتی به مقابله به مثل هم نپرداخته‌اند بلکه تنها به اثبات مشروعیت و مظلومیت خود پرداخته آن‌هم باحضور مسالمت‌آمیز در میدان‌هایی همچون رابعه عدویه، نامی آشنا و دردآور برای ژنرال سیسی، نه چیز دیگری. بندگان (خوب خدای) رحمان کسانی‌اند که آرام (و بدون غرور و تکبّر) روی زمین راه می‌روند (تواضع در حرکات و سکنات ایشان و حتّی در راه رفتن آنان آشکار است) و هنگامی که نادانان ایشان را مخاطب (دشنام‌ها و بد و بیراهه‌های خود) قرار می‌دهند، از آنان روی می‌گردانند و به ترک ایشان می‌گویند. 

هر چند جماعت اخوان المسلمین در این هجمه وحشیانه رسانه‌ای، مورد شدید‌ترین ستم و تخریب قرار گرفته، ولی الحمدلله تاکنون توطئه‌گران نادان، تنها دستاورد معکوس عایدشان شده است. به گونه‌ای که پس از کودتای اخیر و جنگ اعلامی و رسانه‌ای علیه این جماعت و سایر اسلام‌گرایان، محبوبیت آن جماعت و رئیس‌جمهور منتخب در میان مردم به مراتب بیشتر شده است، به قول استاد رائد صلاح، دیگر مُرسی، تنها رئیس‌جمهور مصر نیست بلکه به رهبر اسطوره‌ای جهان اسلام تبدیل شده است، طوری که کار‌شناسان و مراکز نظرسنجی معتبر پیش‌بینی می‌کنند در صورت برگزاری انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در مصر، جماعت اخوان المسلمین به تنهایی بیش از ۶۰درصد آراء را به خود اختصاص خواهد داد؛ چرا که مشروعیت مورد حمایت و تأیید جماعت اخوان المسلمین و هم پیمانانش، چیزی جز محافظت از انقلاب عظیم ۲۵ ژانویه‌ و دستاورد‌های آن -که مطمئناً خواسته‌ی بیشتر مردم مصر نیز می‌باشد- نیست. 

در ضمن بر همگان مبرهن است که حضور میلیونی طرفداران دکتر مرسی به صورت شبانه روز و بدون ترس حتی از نیروهای مسلح و وزارت کشور و دولت موقت و همچنین بدون چشم داشت مادی از کسی و یا دولتی! در میدان‌های مصر، مبیّن این است که کودتاگران شب پرست با سرکوب و خفقان و برپاکردن حمام خون، هرگز نخواهند توانست بر اراده‌ی پولادین این مردم فایق آیند، بلکه دستگیری سران اخوان و سایر احزاب اسلام‌گرا و سر‌شناس و مؤثر، فقط دست پاچگی مجموعه کودتاگر را به اثبات می‌رساند نه چیز دیگر و باعث انسجام و تقویت بیشتر آنات خواهد شد. در واقع این حرکات شتابزده نوعی پاک کردن صورت مسأله محسوب می‌شود که به گمان خام آنان با این کار به جواب درست آن مسأله دست خواهند یافت در حالی که باید بدانند که با اینگونه حرکات ناپخته، فقط از جواب راستین فاصله خواهند گرفت! 

حضور هیأت‌های نمایندگی کشورهای مختلف جهانی در مصر و ملاقاتشان با رهبران دربند اخوانی و اسلامی یک پیام بیشتر درپی ندارد که عبارت است از اینکه: شاه کلید باز کردن قفل‌های ایجاد شده توسط کودتا تنها در دست دکتر محمد مُرسی رئیس‌جمهور منتخب، که اکنون به نلسون ماندلای مصر تبدیل شده، می‌باشد نه کسان دیگری چون پاپ از هر که به قول عصام عریان، اول باید از مشارکتش در کودتا توبه کند بعد اظهار وجود نماید!! 

تاریخ بر مصر و مردم تکرار می‌شود، فرعون پس از اینکه مشخص شد یوسف (ض) بی‌گناه است (من بعد ما رأوا الآیات لیسجننه) بر این شد که ظالمانه او را زندانی کند غافل از اینکه مشکلات اقتصادی و سیاسی برای این کشور قحطی‌زده پیش خواهد آمد که راه حل آن تنها در دست یوسف زندانی است و بس. امروزه نیز همه بر این اعتقادند که حلال واقعی مشاکل پیش آمده در اثر کودتا تنها مرسی زندانی است و بس. 

منابع مورد استفاده‌

مقالات و تحلیل‌های استاد یاسر زعاتره نویسنده و روزنامه‌نگار فلسطینی تبار، دکتر عزام تمیمی روزنامه‌نگار سر‌شناس فلسطینی، فهمی هویدی تحلیل‌گر سر‌شناس مصری، احمد منصور مدیر بخش بلاحدود شبکه‌ی الجزیره، وائل قندیل سردبیر روزنامه‌ی الشروق و استاد محمد اسعد تمیمی و...